طلبه باید راه را با معرفت و علم و یقین انتخاب کند و با معرفت و علم و یقین هم آن را ادامه دهد.
دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولى امر
اگر من بخواهم يك توصيه به شما بكنم، آن توصيه اين خواهد بود كه بصيرت خودتان را زياد كنيد؛ بصيرت. بلاهائى كه بر ملتها وارد ميشود، در بسيارى از موارد بر اثر بىبصيرتى است. خطاهائى كه بعضى از افراد ميكنند - مىبينيد در جامعهى خودمان هم گاهى بعضى از عامهى مردم و بيشتر از نخبگان، خطاهائى ميكنند. نخبگان كه حالا انتظار هست كه كمتر خطا كنند، گاهى خطاهايشان اگر كماً هم بيشتر نباشد، كيفاً بيشتر از خطاهاى عامهى مردم است - بر اثر بىبصيرتى است؛ خيلىهايش، نميگوئيم همهاش.بنده بارها اين جبهههاى سياسى و صحنههاى سياسى را مثال ميزنم به جبههى جنگ. اگر شما تو جبههى جنگ نظامى، هندسهى زمين در اختيارتان نباشد، احتمال خطاهاى بزرگ هست. براى همين هم هست كه شناسائى ميروند. يكى از كارهاى مهم در عمل نظامى، شناسائى است؛ شناسائى از نزديك، كه زمين را بروند ببينند: دشمن كجاست، چه جورى است، مواضعش چگونه است، عوارضش چگونه است، تا بفهمند چه كار بايد بكنند. اگر كسى اين شناسائى را نداشته باشد، ميدان را نشناسد، دشمن را گم بكند، يك وقت مىبينيد كه دارد خمپارهاش را، توپخانهاش را آتش ميكند به طرفى، كه اتفاقاً اين طرف، طرفِ دوست است، نه طرفِ دشمن. نميداند ديگر. عرصهى سياسى عيناً همين جور است. اگر بصيرت نداشته باشيد، دوست را نشناسيد، دشمن را نشناسيد، يك وقت مىبينيد آتش توپخانهى تبليغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتى است كه آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان. آدم دشمن را بشناسد؛ در شناخت دشمن خطا نكنيم. لذا بصيرت لازم است، تبيين لازم است.
يكى از كارهاى مهم نخبگان و خواص، تبيين است؛ حقائق را بدون تعصب روشن كنند؛ بدون حاكميت تعلقات جناحى و گروهى و بر دل آن گوينده. اينها مضر است. جناح و اينها را بايد كنار گذاشت، بايد حقيقت را فهميد. در جنگ صفين يكى از كارهاى مهم جناب عمار ياسر تبيين حقيقت بود. چون آن جناح مقابل كه جناح معاويه بود، تبليغات گوناگونى داشتند. همينى كه حالا امروز به آن جنگ روانى ميگويند، اين جزو اختراعات جديد نيست، شيوههاش فرق كرده؛ اين از اول بوده. خيلى هم ماهر بودند در اين جنگ روانى؛ خيلى. آدم نگاه ميكند كارهايشان را، مىبيند كه در جنگ روانى ماهر بودند. تخريب ذهن هم آسانتر از تعمير ذهن است. وقتى به شما چيزى بگويند، سوءظنى يك جا پيدا كنيد، وارد شدن سوء ظن به ذهن آسان است، پاك كردنش از ذهن سخت است. لذا آنها شبههافكنى ميكردند، سوء ظن را وارد ميكردند؛ كار آسانى بود. اين كسى كه از اين طرف، خودش را موظف دانسته بود كه در مقابل اين جنگ روانى بايستد و مقاومت كند، جناب عمار ياسر بود، كه در قضاياى جنگ صفين دارد كه با اسب از اين طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودى ميرفت و همين طور اين گروههائى را كه - به تعبيرِ امروز، گردانها يا تيپهاى جدا جداى از هم - بودند، به هر كدام ميرسيد، در مقابل آنها مىايستاد و مبالغى براى آنها صحبت ميكرد؛ حقائقى را براى آنها روشن ميكرد و تأثير ميگذاشت. يك جا ميديد اختلاف پيدا شده، يك عدهاى دچار ترديد شدند، بگو مگو توى آنها هست، خودش را بسرعت آنجا ميرساند و برايشان حرف ميزد، صحبت ميكرد، تبيين ميكرد؛ اين گرهها را باز ميكرد.
بنابراين، بصيرت مهم است. نقش نخبگان و خواص هم اين است كه اين بصيرت را نه فقط در خودشان، در ديگران به وجود بياورند. آدم گاهى مىبيند كه متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بىبصيرتىاند؛ نميفهمند؛ اصلاً ملتفت نيستند. يك حرفى يكهو به نفع دشمن ميپرانند؛ به نفع جبههاى كه همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نيستند، نيت بدى هم ندارند؛ اما اين است ديگر. بىبصيرتى است ديگر. اين بىبصيرتى را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهاى مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوى تقليدى - كه هر چه گفت، شما قبول كنيد. نه، اين را من نميخواهم - از بين ببريد. كسانى هستند كه ميتوانند با استدلال، آدم را قانع كنند؛ ذهن انسان را قانع كنند.